میخواهَم جنازهام بر آب بیفتد و ساعَتها به ابرها خیره شوم، مردهام موج بَردارد قایِقی باشم که مسافرانَش را پیاده کرده است و حالا بی خیالِ هر چیز بر این ملافهی آبی چُرت می زند مَرگ می خواست این طور زیبا باشد که ما خاکَش کردیم!
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت